- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
هراس غرب از تربیت انسان متعهد در شرق
آنها از انسان میترسند، از یک انسانی که متعهد باشد و مقابلشان بایستد میترسند. آنها دیدند که یک مدرّس - خدا رحمتش کند - وقتی در مجلس بود نمیگذاشت خیلی کارها انجام بگیرد. وقتی التیماتوم روس آمد برای مجلس شورا راجع به گذراندن یک مطلبی که حالا من یادم نیست، و [تهدید] کردند که لشکر روس حرکت کرده است طرف ایران، یا از طرف قزوین دارند میآیند و باید این کار را انجام بدهید، در نوشته یکی از همین خارجیهاست - که اوضاع ایران را نوشته - نوشته است که مجلس سکوت کرد چه بکند! او نوشته است که در بین اینها یک نفر روحانی که دستش میلرزید آمد ایستاد گفت: حالا که بناست از بین برویم، چرا خودمان خودمان را از بین ببریم. نخیر، رد میکنیم. رد کرد، و آنها هم قدرت پیدا کردند رد کردند و آنها هم هیچ کاری نکردند. همان ارعاب بود!
این را بدانید اکثر از باب ترساندن است، نه عمل. این دو تا قدرت مقابل هم ایستادهاند؛ شرق و غرب. این از او میترسد. آن از این میترسد. عمل نمیکنند؛ اما ارعاب میکنند. در زمانی که - خصوصاً این اخیر - من مقداریش را خارج بودم، اینها ارعاب میکردند اگر بخواهید بروید چه خواهد شد، ما چه خواهیم کرد. و من میدانستم این ارعاب است. آنها همیشه بنایشان این است که ارعاب کنند بترسانند. کشتیشان را بیاورند در آبهای خلیج! نمیخواهند عمل کنند، میخواهند ما را بترسانند، ما نباید بترسیم، باید متحول بشویم از این غربیت به شرقیت، یعنی خودمان را بشناسیم؛ بدانیم ما خودمان چه کاره ایم. زندگی ما چه جور باید باشد؛ وضع ما چه جور باید باشد. نمیگویم علوم غرب را و علوم شرق را قبول نکنیم. نخیر، باید اینها را قبول بکنیم. اما نباید خودمان را ببازیم؛ خودمان را هیچ حساب بکنیم. نباید دو نفر آدم که فرض کنید در معلومات مساوی، [آن] شرقی [و این] غربی، ما همچو خودمان را ببازیم که تا او یک اصطلاح غربی گفت، یا فرض کنید در غرب یک دیپلمی تهیه کرده است، ما همه متوجه به او بشویم؛ نه دیگر این دیگری هیچی همه اینها برای این است که در طول مدتی که
آنها از انسان میترسند، از یک انسانی که متعهد باشد و مقابلشان بایستد میترسند. آنها دیدند که یک مدرّس - خدا رحمتش کند - وقتی در مجلس بود نمیگذاشت خیلی کارها انجام بگیرد. وقتی التیماتوم روس آمد برای مجلس شورا راجع به گذراندن یک مطلبی که حالا من یادم نیست، و [تهدید] کردند که لشکر روس حرکت کرده است طرف ایران، یا از طرف قزوین دارند میآیند و باید این کار را انجام بدهید، در نوشته یکی از همین خارجیهاست - که اوضاع ایران را نوشته - نوشته است که مجلس سکوت کرد چه بکند! او نوشته است که در بین اینها یک نفر روحانی که دستش میلرزید آمد ایستاد گفت: حالا که بناست از بین برویم، چرا خودمان خودمان را از بین ببریم. نخیر، رد میکنیم. رد کرد، و آنها هم قدرت پیدا کردند رد کردند و آنها هم هیچ کاری نکردند. همان ارعاب بود!
این را بدانید اکثر از باب ترساندن است، نه عمل. این دو تا قدرت مقابل هم ایستادهاند؛ شرق و غرب. این از او میترسد. آن از این میترسد. عمل نمیکنند؛ اما ارعاب میکنند. در زمانی که - خصوصاً این اخیر - من مقداریش را خارج بودم، اینها ارعاب میکردند اگر بخواهید بروید چه خواهد شد، ما چه خواهیم کرد. و من میدانستم این ارعاب است. آنها همیشه بنایشان این است که ارعاب کنند بترسانند. کشتیشان را بیاورند در آبهای خلیج! نمیخواهند عمل کنند، میخواهند ما را بترسانند، ما نباید بترسیم، باید متحول بشویم از این غربیت به شرقیت، یعنی خودمان را بشناسیم؛ بدانیم ما خودمان چه کاره ایم. زندگی ما چه جور باید باشد؛ وضع ما چه جور باید باشد. نمیگویم علوم غرب را و علوم شرق را قبول نکنیم. نخیر، باید اینها را قبول بکنیم. اما نباید خودمان را ببازیم؛ خودمان را هیچ حساب بکنیم. نباید دو نفر آدم که فرض کنید در معلومات مساوی، [آن] شرقی [و این] غربی، ما همچو خودمان را ببازیم که تا او یک اصطلاح غربی گفت، یا فرض کنید در غرب یک دیپلمی تهیه کرده است، ما همه متوجه به او بشویم؛ نه دیگر این دیگری هیچی همه اینها برای این است که در طول مدتی که