- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
سخنرانی در جمع اعضای هیأت بازرگانان ایرانی (خیانت حقوق بشر - مستضعفان)
- سخنرانیزمان: 25 اردیبهشت 1358 / 18 جمادی الثانی 1399
مکان: قم
موضوع: خیانت و بند و بست مدعیان حقوق بشر - جفاکاری نسبت به مستضعفان
حضار: اعضای هیأت بازرگانان ایرانیبسم الله الرحمن الرحیم«حقوق بشر» حربهای در دست دشمن
البته آنهایی که منافع خودشان را در خطر میبینند یا منافع اربابهای خودشان را، از این نهضت به هر صورتی که باشد شکایت دارند و با هر توطئهای میخواهند این نهضت را خاموش کنند. گاهی به بهانه «حقوق بشر» از این اعدامهایی که در ایران شده است انتقاد میکنند، و این را یک امر خشونت آمیز میدانند. اینها در ایران نبودند ببینند چه شد، و در پنجاه سال و بیشتر بر ایران چه گذشت و بر جوانهای ما اخیراً چه گذشت؛ لکن اطلاع دارند؛ همچو نیست که اینها بیاطلاع باشند. اینها مطلع هستند که شاه سابق و شاهِ جلوتر با ایران چه کردند، و جنایات این دو تا مرد یا نامرد به ایران چه بود. خیانات اینها را اینها اطلاع دارند. این جمعیتی که ادعا میکنند جمعیت حقوق بشر و حالا برای حقوق بشر دارند سینه میزنند که «این عده که تا حالا کشته شده است چرا کشته شد؟ این یک خشونتی است!» اینها خشونتهایی که در عصر این پدر و پسر بود نادیده گرفتند. آن قتلهایی که به دست عمال اینها واقع شد، و گاهی هم به دست خود محمدرضا واقع شد، آنها را اصلاً نظری به آن ندارند. نه آن وقت که ملت ایران آن جور ابتلا داشت و آنطور اینها غارت و قتل میکردند یک کلمه گفتند و از «حقوق بشر» اسم بردند؛ و نه در آخر، که تمام جنایاتی که در ایران واقع میشد در ظرف - تقریباً - دو سال آخر که همه ملتها اطلاع بر آن پیدا کردند و ملت ایران آنطور گرفتار شد که جوانهای ما را در خیابانها دسته جمعی کشتند. - سکوت در قبال جنایات شاه
پانزده خرداد را اینها اصلاً ذکری از آن نمیکنند. 15 خرداد به طوری که گفتهاند - من در حبس بودم، لکن آنطوری که برای من بعد از بیرون آمدن گفتند - قریب پانزده هزار نفر را آنها کشتند و از قراری که باز گفتند، خود محمدرضا با هلیکوپتر عامل قتل هم بوده است خودش. اینها، این طرفدارهای «حقوق بشر»، این پانزده هزار جمعیتی که در یک روز کشته شد اینها را مثل اینکه بشر نمیدانند! یا بشر میدانند و برای آنها حقوق قائل نیستند. اگر اینها بشر هستند و حقوق دارند و این شصت هزار نفر یا بیشتری که در این چند صباح، در این چند ماه، از ایران کشته شد - از بهترین جوانهای ما کشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانیین، طبقه دانشگاهی، طبقه تجار، اداری، همه جور جمعیتی، دهقان، کارگر، کشته شد - اینها اصلاً به روی خودشان نمیآوردند که این کارها شده است! ما ندیدیم که هیچ فریادی از اینها درآید که «خیر، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمیکنید. چرا اینقدر آدم میکشید». حالا که ما این جنایتکارها را [مجازات میکنیم] - که هر کدامشان، بعضی از اینها، چندین نفر آدم را کشتهاند، یا آنطور اینها را شکنجه دادهاند که در زیر شکنجه مردند، یا پاهای آنها را ارّه کردند، یا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات، در زندانها آنطور عمل کردند؛ [سر و صدا راه میاندازند] یک شب من در آن حبس که بودم صدای ضجّه و ناله اشخاصی که [شکنجه] میکردند خودم میشنیدم؛ بعد که آمدند این حبسیها، یعنی صاحبان حبس، پیش من آمدند، اعتراض کردم و گفتم زندانها باید جای تربیت باشد نه جای اینطور وحشیگریها. گفتند «نه، این چیزی نبوده. این یک سربازی بود که فرار کرده بود یک سیلی به او زدند!» در صورتی که شاید بیشتر از یک ساعت شاید شکنجه میکردند و من فریاد میشنیدم. (1)
نیرنگ بازی مدعیان «حقوق بشر»
این طرفدارهای حقوق بشر، این حقّه بازها- که میخواهند همه منافع ماها را بدهند به - اربابهایشان - آن روز خفه شده بودند، قلمهایشان شکسته بود. حالا که ما اینها را پیدا کردیم و چندتایشان را کشتیم، محاکمه کردهاند و اقرار کردهاند به اینکه چه کردند و چه کردند، پروندههایشان معلوم است که چه کردند، حالا صدایشان درآمده. در عین حال که مسئله اینطور است و آنهایی که تاکنون کشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بسیاریشان قاتل و قتّال و مفسد فی الارض بودند، مع ذلک ما اخیراً یک قدری تضییق کردیم دایره این [مجازات] را، یک قدری تخفیف دادیم. [تنها] کسانی که ثابت شده قاتل هستند، یا کسانی که شکنجه کردند و به قتل منتهی شده است، یا کسانی که امر کردهاند دسته جمعی مردم را بکشند، اینها را گفتیم حالا از این به بعد اینها مورد اعدام باشند. دیگرانی که شکنجه کردند و اینها، البته آنها اعدام نمیشوند؛ لکن به جزای خودشان میرسند: به حبس و تعزیر و اینطور چیزها. یک کسی که پای کسی را ارّه کرده، لکن آنکه پایش ارّه [شده] نمرده این را نمیشود ما بگوییم که «تو بسم الله! تشریف ببرید، اهلاً و سهلاً»! خوب، این باید به مجازات برسد. اگر آن آدمی که پایش را ارّه کردند پیدا بشود، پای او را به حسب حکم شرع باید ارّه بکند؛ قصاص. اگر آن آدمی را که آن جور شکنجه کردند الآن ما پیدا کنیم و ببینیم که میخواهد این هم تقاص کند، ما به او اجازه میدهیم که برود تقاص کند.
پایمال کردن حقوق بشر
این برای حقوق بشر است. خوب، این بشر حق دارد، آن بشر هم حق دارد. این بشر سلامت این را سلب کرده است، حقِّ این است که سلامت او را سلب کند. این بشر یکی را کشته است، حق ورثه او این است که او را بکشند. ما ورثه را پیدا نکنیم، حق حاکم است که او را بکشد. تا حالا این عده- را که کم هم بودند؛ چیز زیادی نبودند - ... دادگاههای انقلابی کشتهاند. اینها برای احقاق حقوق بشر اینها را کشتهاند. اینهایی که ادعای حقوق بشر میکنند و برای «القانیان» (1) هیاهو میکنند و یا برای «هویدا» (2) هیاهو میکنند، اینها - هستند که حقوق بشر را پایمال دارند میکنند.
این هویدا پانزده سال، یا سیزده سال تقریباً نخست وزیر بود و تمام جنایات گردن نخست وزیر است. ما هر نخست وزیری که در آن عصر [منصوب] شده، اگر پیدا کنیم مثل شریف امامی (1)، مثل بختیار (2) - محکوم به قتلند اینها. بختیار خودش اقرار کرد که به امر من قتل واقع شد. اینها عامل قتلند به اینطور که وادار کردند به قتل عام. جمعیت اینها مفسدند؛ اینها فاسدند. ما برای حقوق بشر این کار را داریم انجام میدهیم. و این جمعیتی که صدا بلند میکنند که حقوق بشر، حقوق بشر، اینها عمال استعمارند. اصلِ این جمعیتهایی که در امریکا، یا در جاهای دیگر، درست شده است به عنوان جمعیت «حقوق بشر»، جمعیت کذا و کذا، اینها را- همه- آنها درست کردهاند برای اینکه حقوق بشر را ضایع کنند. این همه خیانت این مرد نانجیب به ایران کرده است و این همه قتل و غارت کرده است، حالا که میگویند این باید به قتل برسد. حالا هم که حکمی صادر نشده برای قتل محمدرضا، لکن صادر میشود. اگر ما پیدایش بکنیم، باید کشته بشود. اینهایی که میگویند حقوق بشر حالا صدایشان درآمده و اظهار تأسف میکنند!
شاه نوکر خوبی برای امریکا
البته امریکا باید اظهار تأسف بکند؛ برای اینکه محمدرضا یک نوکر بسیار خوبی برای امریکا بود که همه منافع ما را به کام امریکا کرد! ایران را فقیر کرد و همه را داد به امریکا و به رفقای آن. آن البته باید اظهار تأسف بکند. البته باید اسرائیل اظهار تأسف بکند از مرگ «القانیان»؛ برای اینکه القانیان، یک مردی که اینقدر جنایت کرده در اینجا و اینقدر خیانت کرده و اموال این ملت را به اسرائیل داده، آن البته باید اظهار تأسف بکند! لکن باید واقعیت را ببینیم چیست. آیا واقعیت این است که ما داریم حقوق بشر را ضایع - میکنیم؟
ما در تمام این مدتی که این حکومت ما، این حکومت ایران که الآن هست، در تمام این مدتی که [مستقر] است و تمام مدت بعد از انقلاب - ... با اینکه در انقلابها آنقدر میکشتند - یک آدمی که بیجرم کشته شده باشد، بیایند و بگویند. بیایند بگویند این جرم نداشت .... آنطوری که فوج فوج، جوانهای ما را میگرفتند به عنوان اینکه کتاب توی خانه تو است، به عنوان اینکه اعلامیه تو خانه تو است، به عنوان اینکه با کسی که اعلامیه دارد تو [ارتباط] داری در کتابفروشی تو یک دانه کتاب یا رساله پیدا میشود، با این عنوانها میگرفتند میبردند، شکنجه میدادند، میکشتند.
زندانهای ما و زندانهای شاه
شما در تمام این مدتی که این نخست وزیر - نخست وزیر اسلامی - آمده است روی کار، یکی را پیدا بکنید که در این دادگاه انقلاب یا در نخست وزیری یا در ارتش یا در جای دیگر در این حکومت بدون جرم یک نفر را گرفته باشند، یک روز حبس کرده باشند، به یک کسی فحش داده باشند. این جمعیت حقوق بشر متوجه نیستند اینها را؟ یا میدانند و خودشان را به کری میزنند؟ خائنند اینها! اینها میخواهند ما را باز زیر بار همان [اسارتهایی] که سابق بود بکشند. ما به این حرفها گوش نمیدهیم. ما برای احقاق حق بشر، برای حقوق بشر [...] تا حالا این جمعیتی که کشته شده است برای احقاق حقوق بشر بوده است. دادگاههای ما با دقت و با همه جور و اشخاص امین [که] بودهاند این کار را کردهاند. از این به بعد باز یک قدری تخفیف داده شده است، که [یک قدری مثلاً] به آن حدّت نباشد. بعدها هم زیادتر تخفیف داده میشود؛ لکن ما با همین اشخاصی که اینطور شکنجه کردند، اینطور آدم کشتند - ما سفارش کردیم که در حبسها حتی به [آنها] یک کلمه درشت نگویند. من اعلام کردم این را، اعلامیه دادهام، که حبسی را در حکومت اسلامی - ولو هر چه مجرم باشد - حبسی را حق ندارند به اینکه گرسنگی بدهند، حق ندارند به اینکه یک سیلی به او بزنند، حق ندارند به اینکه او را - شکنجه بکنند، حق ندارند که یک کلمه درشت به او بگویند. آنقدری که حقش این است که محاکمهاش بکنند، هر طور جرمی که دارد به آن جرم [مجازات] بکنند، جزا به او بدهند؛ بیشتر از این نه، زاید بر این نه. یک حبس اینطوری که این شکنجه گرها، اگر یکی از ماها گرفتار آنها میشد و نسبت به آنها یک «تو» گفته بودیم آنطور با ماها رفتار میکردند، این شکنجه گرها الآن در حبس ما موجودند، الآن در حبس ایران - اینها - موجودند؛ آمدند دیدند از خارج و گفتند مطابق با تمدن است اینطور چیز، اینطور حبس.
توطئه زیر پوشش «حقوق بشر»
بیایند ببینند. همان جا در خارج نشستهاند و مزد میگیرند و قلم را برداشتند و همین طور دارند چیز مینویسند، به عنوان «حقوق بشر»! اینها اشخاصی هستند که میخواهند حقوق بشر پایمال بشود؛ نه اینکه میخواهند حقوق بشر را استفاده کنند و بگویند حقوق بشر. اینها، [برای] جوانهای ما [که] این همه کشته شدند، این همه زجر دیدند، برایشان هیچ حق قائل نیستند؛ اینها را انسان میگویند نیستند! اینها ما را بشر - مثل اینکه - نمیدانند! آن وقت چهار نفر را ما اعدام کردیم؛ برای اینکه پانزده سال، ده سال، زجر دادهاند، کشتهاند، قتل عام کردند، ریختند توی خیابانها به قتل عام، [...] خوب شما همه دیدید این را؛ و همه دیدند این را. آنها مطلعند از این معنا؛ نه اینکه آنجا ایستاده و بیخبر هستند. همین طوری که جزئیات حالا را مطلعند، جزئیات سابق را هم مطلع بودهاند. مطلعند، لکن خیانتکارند، بی انصافند، بشر نیستند اینها. اینها یک مزدورانی هستند که میخواهند حقوق بشر را پایمال کنند. تا حالا اینطور شده است.
و بحمدالله تا یک قدری جزای بعضی از آنها - البته هستند باز هم - داده شده است؛ لکن الآن توطئهها هست. الآن همان اشخاصی که اهل این کارها بودهاند یک مقداریشان هستند و مشغول توطئه هستند میخواهند دوباره کار را از سر بگیرند. اینهایی که مشغول توطئه هستند، اینهایی که میخواهند دوباره مسائل را به حال اول برگردانند، دوباره یک ملت را به زیر بار بکشند، دوباره یک ملت را ذلیل کنند، دوباره - حقوق یک ملت را به باد فنا بدهند - اینها را - ما اگر پیدایشان بکنیم، البته به جزا میرسانیم؛ و ان شاء الله پیدایشان میکنیم.
مطهری چه کرده بود؟!
اینهایی که مثل آقای مطهری، که اذیتش به یک مور نرسیده است - من قریب بیست سال این مرد را میشناسم - یک آدم به آن سالمی، یک آدم به آن ادب، به آن انسانیت، این را محکوم به قتلش میکنند. چرا؟ چه کرد آقای مطهری؟ کی را کشته است؟ چه کرده؟ این بشر نیست؟! این انسان فیلسوف، عالم، فقیه، این بشر نیست؟! این بشر را اینطور میکشند بدون اینکه یک جرمی داشته باشد. جرم آقای مطهری چه بود؟ چه کرده بود؟ جرم «قرنی (1)» چه بود؟ آخر چه جرمی کرده بودند که مستحق قتل بودند؟ حالا هم لیست دارند برای کشتن یک عدهای. خیال میکنند که با کشتن آقای مطهری، یا با کشتن امثال آقای مطهری، این نهضت خاموش میشود و دوباره حقوق ملت ما پایمال میشود، و دوباره خوب، راجع به آقای مطهری این حقوق بشریها یک کلمه ننوشتهاند، نگفتهاند؛ ما که نشنیده ایم که بگویند. این بشر نیست؟! اعتراض نکردند، نگفتند، محکوم نکردند آن کسی را که کشته است.
حالا نمیشناسندش آقا! خوب، آن طایفهای که این کار را کردهاند چرا محکوم نکردهاند؟ حالا اگر ما قاتل آقای مطهری را پیدا بکنیم و او را مجازات بدهیم، قصاص بکنیم، آن وقت صدایشان درمیآید که خشونت است! این خشونت نیست که بدون جهت [آدمی را بکشند؟] آخر، یکوقت یک آدمی بود که کاری کرده بود؛ جز تعلیم و تعلم این مرد کاری نداشت. یک آدمی که من قریب به بیست سال او را میشناسم و مطلع از وضع و حال او هستم و میدانم که اذیت به کسی نکرده، یک آدمی که زحمت برای این ملت کشیده است، یک آدمی که کتابنویس بوده، یک آدمی که فیلسوف و متفکر بوده، مستحق قتل است، [که] او را کشتند؟ این - جمعیت حقوق بشر کجا هستند که یک کلمه نمیگویند؟ حالا ما اگر آن کسی که او را کشته است پیدا کنیم و بکشیم، یکدفعه سر قلم «حقوق بشر» باز میشود و شروع میکنند به نوشتن و [تبلیغ] کردن که خشونت است. ایران خشونت است، حقوق بشر را ملاحظه نمی کند، اینها چه جمعیتی هستند! من نمیدانم چه تربیتی اینها دارند؛ چه حیواناتی اینها هستند؟!
تربیتهای مادی و تربیتهای اسلامی
این وضع دنیای مادی است. این وضعِ این حقوق بشریهای مادیاند. این وضع دنیای مادی است که غیر از منافع مادی و غیر از منافع اربابهای خودشان هیچ چیز را ملاحظه نمی کنند؛ چون مطلع بر هیچ چیز نیستند. همه را غمض عین (1) میکنند؛ تا آنجایی که منفعت خودشان را در خطر میبینند؛ [آن وقت] فریادشان بلند میشود. این خاصیت تربیتهای مادی است. و این نحو حکومتی که الآن هست خاصیت تربیتهای اسلامی است، معنوی است؛ که یک نفر آدم بدون جزا نباید حبس بشود؛ نباید تبعید بشود. نباید و نباید و نباید ... [حقوق] انسانی - اسلامی این است که ظلم نباید بشود، مظلوم هم نباید حقش ضایع بشود. نه کسی باید به کسی ظلم بکند و نباید که ظلم به دیگران کرد، نباید غمض عین کرد که حالا دیگر ظلم تمام شد رفت سراغ کارش!
... جامعه باید تربیت بشوند. حدود الهی برای تربیت جامعه است؛ نه برای انتقامجویی. اگر قاتل را نکشند، قتل زیاد میشود؛ و فِی الْقِصاصِ حَیوةٌ؛ (2) در قصاص زندگی است. اگر ما درِ قصاص را ببندیم، هر کسی بکشد کارش نداشته باشیم، قتل زیاد میشود؛ زندگی مردم از بین میرود؛ هرکس دلش خواست هر کسی را میکشد. قصاص برای این است که زندگی بشر تأمین بشود. تربیت است، برای مصلحت جامعه است.
حدود الهی برای حفظ حقوق بشر
تمام حدود الهی برای مصلحت جامعه است. اگر آن آدمی که فلان کار را میکند و در - شرع برایش فلان جزا را قرار دادهاند، اگر این جزا نباشد امثالش زیاد میشود. آن کسی که رفته مثلاً با زن کسی چه کرده است، اگر چنانچه این را جزا به او ندهند، خوب، این فحشا زیاد میشود. جلو فحشا را باید گرفت. دزدها را میگرفتند و میبردند توی حبس، آنجا تعلیم دزدی میکردند! میگفتند کلاس باز شده برای کیفیت جیب بری! و چه جور جیب بری، بهتر است؟! اگر چهار تا دزد که روی موازینی که البته هست، بگیرند و جزای آنها را بدهند، دست دزدی از ایران قطع میشود، از عالم قطع میشود. چهار نفر دزد را به آنطوری که شارع فرموده است - آن شارعی که راضی نیست به یک بشر که هیچ، به یک حیوان ظلم بشود - امر میکند که باید که این جرم را کرده است این حد را هم بخورد. این برای این است که مصلحت بشر را دارد ملاحظه میکند، برای حفظ حقوق بشر است. حدود الهی برای حفظ حقوق بشر است. بشر - همه - حقّ حیات دارند؛ اگر نکشند این آدم جانی را و این آدمی که آدم کشته است، آدمکشی زیاد میشود. اگر به جرم دزدی، چهار نفر را که دزدی کردهاند و رفتند منزل مردم مالش را از بین بردهاند، جزا به آنها ندهند، جنایت زیاد میشود. گرفتن و بردن توی حبس و نگه داشتن و در همان جا هم باز جیب بری را تعلیم و تعلم کردن - این - اسبابِ زیادیاش میشود. این را حبس نباید کرد؛ باید همان جزایی که گفتند بکنند و رهایش کنند برود. دیگر [زیاد] نمیشود. اگر آن کسی که به نوامیس مردم [تعرض] کرده است، با آن شرایطی که دارد بیاورند بکشند، دیگر این زیاد نمیشود. حق بشر را اسلام دارد ادا میکند.
شما که فریاد «حقوق بشر» میزنید میخواهید حقوق بشر را ضایع کنید و پایمال کنید ...
. این همه بشر کشته شده است، حق ندارند دو تا بشری که این همه را کشته [اند، مجازات کنند] حالا کشتن خلاف حق بشر است؟ آخر این حرف است در عالم؟ منطق است این منطق؟
حکومت اسلامی و آرمانهای انسانی
ما امیدواریم که یک حکومت عدل اسلامی بتوانیم ایجاد کنیم؛ دعا کنید بشود، ان شاء الله. آن وقت مردم عالم میفهمند که حکومت اسلام یعنی چه؛ چی هست. الآن - ماهیتش مجهول است، الآن نمیدانند که وضع حکومت اسلام چه جوری است؛ خیال میکنند که نه، اگر اسلام آمد دیگر همه زنها را توی اتاق میکنند و در آن را میبندند! دیگر همه مردم را ... خوب، تبلیغات [است].
دو روز پیش از این یهودیها آمده بودند اینجا. گفته بودند به این یهودیها، به اینها - نمی دانم حالا، به جمعیت یهودی - که چنانچه این نهضت پیش برود و حکومت اسلامی پیدا بشود، همه یهودیها را از بین میبرند! همه را میکشند! به آنها گفتم که خوب، نهضت پیش برد، الآن هم پیش برده، به شما یهودیها تا حالا یک کسی «تو» گفته؟ اذیت کرده شما را؟ اینها میخواهند که با این حرفها و با این مفت گوییها نهضت را نگذارند [به ثمر] برسد، حکومت اسلامی تحقق پیدا نکند؛ برای اینکه اگر حکومت اسلامی تحقق پیدا کند، دیگر دست اجانب از ممالک اسلامی قطع میشود؛ و آنها میخواهند که دستشان باز باشد. دیگر امثال محمدرضای پهلوی نمیتواند سلطنت و ریاست بکند، آنها میخواهند این باشد تا اینکه برای آنها هر جوری دلشان میخواهد عمل بکند. ان شاء الله این حکومت تحقق پیدا بکند و مزه حکومت اسلامی را، که چند صباحی در صدر اسلام بوده است - کم بوده است، نگذاشتند آن وقت هم - مزه حکومت اسلامی را مردم بفهمند یعنی چه.
انقلاب اسلامی، هدیهای الهی
و حالا تکلیف ما چیست؟ تا حال این شکایتهایی است که ما از حقوق بشریها داریم. الآن تکلیف ما چیست؟ الآن ما زیاد تکالیف داریم. طبقات مختلف تکالیف مختلف دارند. یک تکلیف عمومی هست، و آن اینکه همه ما با همه قدرت و قوت که داریم سعی کنیم که این نهضت محفوظ بماند؛ این وحدت کلمه محفوظ بماند؛ این خدایی بودن نهضت محفوظ بماند که همه برای اسلام کار بکنند. همین که ما را تا حالا آورده و پیروز کرده است؛ چون برای اسلام بود، وحدت کلمه بود، همه ملت برای اسلام قیام کردند و پیروز شدند. خداوند تأیید کرده. الآن تکلیف همه ما این است که سعی بکنیم با - هر چه قدرت داریم، هر فردی هر مقداری که قدرت دارد، سعی بکند که این وحدت کلمه و این اسلامیت نهضت محفوظ بماند. اگر این محفوظ ماند ما پیروزیم؛ هیچ شک نکنید. اگر ما وحدت کلمهمان و اسلامیت، این دو تا اگر محفوظ بماند، ما پیروز هستیم. ما همه این آشغالهایی که الآن دارند فساد میکنند و توطئه میکنند- همه را- از بین میبریم. اما شرط همین است که همه مردم، همه ملت، با هم دست به هم بدهند و این نهضت را حفظش کنند. این یک هدیهای است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده است. ما این هدیه و امانت را اگر چنانچه حفظ کردیم و خیانت به آن نکردیم پیروزیم. اگر خدای نخواسته خیانت به این معنا کردیم، آن وقت خوف این است که خدای نخواسته برگردد حالمان به حال اول، و بدتر.
کم کاری چرا؟
اقشار مختلف از مردم تکالیف مختلف دارند. الآن ما میبینیم که گفته میشود در ادارات کم کاری است، در کارخانهها کم کاری است؛ این خیانت به یک مملکتی است. الآن وقت این است که کار را زیاد بکنند؛ نه کار را کسر بکنند. ما الآن مواجه با یک مشکلاتی هستیم در این مملکت، اقتصاد ما یک اقتصاد ضعیفی است؛ الآن همه اموال را برداشتهاند و غارت کردند و رفتند. کشاورزی ما الآن کشاورزی صحیح نیست؛ الآن وقت این است که این ملت - که تا الآن رنج دیده است و با رنج به دست آورده است این هدیه الهی را - کار را زیاد کنند، نه کار را کم بکنند. در ادارات کم کاری چرا؟ الآن مملکت دیگر مال خودتان است؛ باید کار بکنید. در کارخانهها کار کم کردن چرا؟ سستی چرا؟ بیکاری چرا؟ مال خودتان است؛ باید کار بکنید. در زراعت چرا کم کاری بشود؟ کسانی که در این قشرها هستند باید کار بکنند؛ هر مقداری که میتوانند کار بکنند. اگر بتوانند زیادتر از سابق کار بکنند؛ کسر نگذارند. مملکت احتیاج به کار دارد، احتیاج به کشاورزی دارد، وزارتخانهها احتیاج دارند که کار بکنند؛ کار بشود، معطل نکنند مردم را ... - هشدار به گرانفروشان
میآییم سراغ تاجر و بازرگان و کاسب، و این سنخ جمعیت. الآن روزی است که باید به این ملتی که در طول زمان تاریخ زندگی این پدر و پسر و بعد هم در حال انقلاب، [رنج کشیدهاند، خدمت کرد] بازارها تقریباً حدود یک سال و نیم و چقدر یا تعطیل بود یا نیمه تعطیل بود و بسیاری از مردمِ ضعیف ضعیفتر شدند. امروز روزی نیست که استفاده چیها راه بیفتند و بخواهند استفاده کنند؛ روز حمایت است امروز. از برادرانشان باید حمایت کنند؛ نه اینکه یک جنسی را که به ده تومان میخرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشی امروز خیانت است به یک مملکت اسلامی. این خیانت را نکنند اینها؛ یک قدری با مردم ملایمت کنند. برادران خودتان هستند. با این برادرهایی که خون دادهاند ... شما تاجرهای محترم که نبودید در این میدانها. من که میدانم شماها نبودید؛ آنهایی که بودند این کاسب جزء بود و این حمال بود و این کارگر بود و این طلبه بود و آن - عرض میکنم - دانشگاهی بود؛ که همه فقیرند. این طبقه بودند که این نهضت را پیش بردند و خون خودشان را و جوانان خودشان را دادند و این نهضت را پیش بردند. حالا انصاف است که یک تاجر معتبری که دارای کارخانه کذاست، دارای کذا و کذاست، و آن بالاها نشسته و تماشا کرده و اینها خون خودشان را دادهاند و پیش بردهاند، حالا همراهی نکند؟ اجحاف کند با این طایفه؟ قیمت اجناس را همچو بالا ببرد که این ضعفا نتوانند بخرند؟ زندگیشان مختل بشود؟ خوب، باید اینها با برادرهای خودشان، با آنهایی که در این راه زحمت کشیدهاند، اهل وطنشان هست، اهل دینشان هست، با اینها باید همراهی کنند؛ گرانفروشی نکنند. نگذارند یکوقتی ما روی تکلیفهای الهی باهاشان عمل بکنیم. خودشان جلوگیری کنند از مسائل. یک روز اگر ما روی تکلیف الهی عمل بکنیم، کارشان زار است. نگذارند اینطور بشود. این هم یک باب است که مال یک طایفه.
مشکلات اجتماعی
یک طایفه هم این قاچاقچیها؛ هروئین فروش و قاچاقچی [که] اسلحه قاچاق - میآورد. این هم یک درد و بلایی است که الآن به جان این ملت افتاده است. اینها درجه اول خائنین هستند به این مملکت. تریاک آوردن و پخش کردن بین مردم، هروئین آوردن و پخش کردن بین جوانهای ما، ملت ما را از بین خواهد برد. اینها خودشان قبل از اینکه آن عذاب الهی برایشان بیاید، قبل از اینکه آن شلاق الهی به آنها بخورد، خودشان ملاحظه بکنند و نکنند. ترک کنند این را؛ این جنایت است، این کشیدن جوانهای برومند ماست به از بین رفتن، این فساد نسل است؛ نسل را فاسد میکند. کاسبی مگر قحط است که انسان هروئین فروشی بکند؟! کاسبی دیگر بکن! برو کار دیگری بکن! قاچاقچی؟! آن هم قاچاق هروئین و تریاک و قاچاق اسلحه از خارج؛ که یکوقت به دست دشمنها بیفتد و مملکت را به هم بزند. این هم یک باب است.
یک باب هم قضیه زراعت است، که باید آن کسانی که زراعت میکردند و حالا به واسطه یک جهاتی فرار کردند از آنجا و آمدند و بازیشان دادند و آوردند و با آن وضع در اطراف شهرها اسکانشان دادند، برگردند سراغ زراعت خودشان، زمینهای خودشان. اینها الآن دیگر آزادند زراعت بکنند؛ دولت هم به قیمت خوب ازشان میخرد.
ما الآن وضعمان طوری است که همهمان باید کمک بکنیم به این کشور. همه باید دلسوزی بکنیم برای این ملت. ملتی است که مثل ملت جنگزده - جنگزده است واقعاً - ملتی است که در خیابانها جنگ کردند. مگر جنگ غیر از این بود؟ منتها آنها توپ و تانک داشتند، اینها مشت داشتند و اراده قوی - یک ملت جنگزده، یک ملت خیانتزده، یک ملت جنایتزده، یک ملتی که فقیرش کردند و رفتند، انصاف نیست که حالا اقشار مختلفهای که دستشان به دهنشان میرسد با این ملت باز همان کاری را بکنند که آنها میکردند به صورت دیگر. همان خیانتهایی که آنها میکردند: آنها میبردند میکشتند تو حبسها و اینها، اینها با هروئین میکشند! این بدتر از قتل است.
باید ما بیدار بشویم آقا! باید موافق اسلام عمل کنیم، انسان باشیم ما، باید انصاف داشته باشیم ما. دردها زیاد است و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی همان طوری که تا حالا با رحمت خودش با ما عمل کرده است، باز هم با رحمت خودش عمل بکند که ما - بتوانیم این نهضت را به آخر برسانیم و مملکت خودمان را از چنگال اجنبیها نجات بدهیم و اشخاص خائن را هم به سزای خودشان برسانیم.
ان شاء الله خداوند همه شما را حفظ کند. موفق باشید؛ سلامت باشید؛ برای مملکت خودتان خدمت بکنید.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته[در پاسخ یکی از حضار درباره پدید آوردن تشکیلاتی به منظور مساعدت به مستمندان، امام فرمودند:]
هر کدامشان دیگر دست خود آقایان است که تشکیل بدهند هر چیزی را که میدانند برای مملکت مفید است، برای ملت مفید است. الآن همه قشرها احتیاج دارند؛ یعنی همه قشرها. این قشر ضعیف احتیاج به کمک دارند. به هر راهی که میتوانید کمک بکنید. ان شاء الله موفق باشید.